سپهرسپهر، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات سپهر

تابستان 92

تو این تابستون دوباره یه پروزه عظیم دیگه داشتم اونم بردن شما به مهد کودک بود دو سال پیش که موفق نشدم ولی امسال باید حتما موفق بشم . امسال اسمت رو تو مهد کودک بچه های ایران نوشتم دوست خودم مدیرش هست خیالم خیلی راحت تره اونجا باشی. اسم معلم تابستونت خانم رِِيیس زاده هست که با وجود اینکه خیلی مقاومت می کنی ولی خیلی عاشقشی. توی تابستون برنامه داشتیم که یه سفری بریم که متاسفانه اصلا جور نشد ...
13 دی 1392

خرداد 92

سپهر جونم به خدا خیلی گرفتارم  که نمیام واست بنویسم سعی میکنم خلاصه و مفید گزارش این چند ماه رو بنویسم 14 خرداد بود. مامان مهین بلیط داشت واسه برازجان میخواست بره به پدر و مادرش  سر بزنه من هم ناراحت از دستش که همیشه وسط امتحانات من خانم یادشون به سفر میوفته خلاصه از  صبح حدود ساعت 5 بود بیدار شده بودم داشتم درس میخوندم تا حدود ساعت 7 بود که تلفن زنگ خورد خاله مهرناز بود تعجب کردم که چرا این موقع زنگ زده اونم بهم گفت نمیدونم یه چیزی هست بهت بگم یا نه من که همیشه منتظر بودم بهش فقط گفتم بگو حامله ای ؟این و میگفتم ولی تو دلم میگفتم مگه میشه اخه بدون هیچگونه درمانی؟اخه خاله چند بار واسه درمان اقدام کرد ولی نتیجه نگر...
13 دی 1392
1